معمار کویر
معماری گمشده این عصر است ...دریابش...

 

میازار موری که دانه کش است!

در مورد مورچه ای که دانه همراه اش نیست فتوایی صادر نشده!

می توانید بیازارید...
*****************
 
گاهی باید دست از سرش برداری ...

و بجاش از پات ،

برای شوت کردنش استفاده کنی ... !
 
*****************
 
 
یادتونه سر کلاس تخته پاک کن رو خیس میکردیم میکشیدیم رو تخته
 
فکر میکردیم خیلی تمیز شد
 
 
بعد که تخته خشک میشد میدیدم چه گندی زدیم...!

الان همین حس رو نسبت به زندگی دارم

*****************
 
بعضيا دوستيشون مثل دوستي تام و جري مي مونه ....

از صبح تا شب مي زنن دهن همديگرو سرويس مي کنن ؛

ولي .... بدون هم نميتونن زندگي کنن ... !!!

 
*****************
 
خدایا به هر که دوست میداری بیاموز که اس ام اس 10 تومان بیشتر نیست
 
و به هر که بیشتر دوست میداری بیاموز
  
که ارزش یک دوست بیش از 10 تومان است !

 
*****************
 
این سوال مدتیه ذهنم رو به خودش مشغول کرده:
 
 این عربها "چ" ندارن، چه طوری عطسه می‌کنن؟
*****************
کاش میشد هر شب از خودمون 1 سی سی خون بگیریم
 
بریزیم تو یه نعلبکی بذاریم کنار تخت!
 

که این پشه ها بشینن عین بچۀ آدم بخورن دست از سر ما بردارن!!

  
*****************
 
چند روز پیش به مادر بزرگم گفتم  بیا بریم فیس بوک یه کم حال کنیم .
 
گفت:من پام درد میکنه خودت برو .
 
امشب به بابا بزرگم میگم : اقا به مادر میگم نمیاد بریم فسک بوک عشقو حال کنیم.
 
میگه برو ماشینو روشن کن خودم باهات میام!!

 
*****************

رفته بودم 80تومن پول بکشم ازکارتم دوتا10 تومنی داد
 
5تا 5تومنی
 
ده تا2تومنی
 
 با پونزده تا هزارتومنی
 
 اشک تو چشمام جمع شد
 
بنده خدا تمام جیباشو گشت تا پول منو جور کنه!!

*****************
 چرا اگه به کسی بگن جوجویِ من...
 
پیشی من..
 
 وموشی و ازین کلمه ها طرف خوشش میاد...

امّا اگه بگن حیووون عصبی میشه...؟!

مـگـه جـفـتـشـون یـکـی نـیـسـتـن....؟  
 
 
*****************
 
یا گوشی هیـــچوقت گم نمیـــشه
 
یا اگه بشه حـــــــتما روی سایلنته!!!
  
 
 *****************
هر چی بیشتر این ماهواره رو زیر و رو می کنم
 
 بیشتر به این نتیجه میرسم که:
 
مدیونم اگه یه آلبوم ندم بیرون!!!
 
 
 *****************
 
گاو اولی : مااااا !!!

گاو دومی : ماااااااااا ؟؟؟

گاو اولی : مااااا مااااا !!!

گوسفند وارد ماجرا میشه : بــــــــــه !!!

گاو اولی : مااااا !!!

گوسفند دومی : بــــــــــه !!!

گوسفند اولی : به به !!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نه واقعا نشستی این گفت و گو رو تا آخر خوندی ؟؟؟

الانم دنبال بقیه ماجرا هستی !؟

آخه چرا ؟؟؟

چه فکری کردی ؟؟

 
*****************
  
دلم میخواد راننده ماشین پلیس بشم
 
بلندگو بگیرم دستم بگم :
 
راننده پژو حرکت کن!
 
مگان!! سرت رو بنداز پایین ! مگه خودت خواهر مادر نداری !؟
 
ماکسیمای مشکی ؟ شیطون دخترای قشنگی سوار کردی!؟
 
206 صندوق دار آهنگت خیلی قدیمیه...عوضش کن... !؟
 
...بنز مشکی ... بنننننننز ... فخر می فروشی ?!! بزن بغل !
 
 *****************
 تا وقتی‌ فیسبوکو کشف نکرده بودم:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نمیدونستم شمال تهران اینقدر جمیعت داره...

دانشگاه شریف و تهران این همه دانشجودارن...

همه هم حداقل ۳ تا زبان بلدن...

همه اروپا دیده و خارج رفته ان...

تازه یک سوم جمعیت تو فیس بوک مدل هستند...

یک سوم دیگه هنرمند اعم از خواننده

موزیسین

شاعرند..

بقیه عکاسن!!!




تاريخ : یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:متفرقه,سرگرمی,خنده,,
ارسال توسط آتنا
مرد جوان: ببخشید آقا میشه بگین ساعت چنده؟
پیرمرد:معلومه که نه
مرد جوان:چرا آقا؟...مگه چی ازتون کم میشه اگه به من ساعت رو بگین؟
پیرمرد:یه چیزایی کم میشه...و اگه به تو ساعت رو بگم به ضررم تموم میشه.
مردجوان:ولی آقا ،آخه میشه بگین چه جوری؟
پیرمرد:ببین اگه من به تو ساعت رو بگم مسلما تو از من تشکر می کنی و شاید فردا دوباره از من ساعت رو بپرسی،نه؟
مردجوان:خب.. آره امکان داره.
پیرمرد:امکانش هم هست که ما دوتا سه بار یا بیشتر باز همدیگه رو ملاقات کنیم و تو از من اسم و آدرسم رو هم بپرسی.
مرد جوان:خب...آره امکان داره.
پیرمرد:یه روز شاید بیای خونه ما و بگی از این اطراف رد می شدم،گفتم یه سری به شما بزنم و من هم بهت تعارف کنم بیای داخل تا با هم چای بخوریم و بعد از این تعارف و ادبی که به جا آوردم باعث بشه تو دوباره بیای دیدن من و دراون زمان که میگی:به به!چه چای خوش طعمی !و بپرسی کی اونو درست کرده.
مردجوان:آره ممکنه.
پیرمرد:بعدش من به تو می گم که دخترم چای رو درست کرد و در اون زمان هست که باید دخترم رو به تو معرفی کنم و تو هم از دختر من خوشت بیاد.
لبخندی بر لب مرد جوان نشست.
پیرمرد ادامه داد:در این زمان هست که تو می خوای بیای و دختر منو ملاقات کنی و بیشتر باهم آشنا بشین.
مردجوان با تجسم این موضوع باردیگر هم لبخند زد.
دخترمن هم کم کم به تو علاقمند میشه و همیشه چشم انتظار توهست که بیای و پس از ملاقات های مکرر ،توهم عاشقش می شی و ازش درخواست می کنی که باهات ازدواج کنه.
مردجوان دوباره لبخند زد.
یه روز هردوتاتون میاین پیش من و عشقتون رو اعتراف می کنین و از من واسه ازدواجتون اجازه می خواین.
مردجوان: (اوه ،بله...حتما)و تبسمی برلبانش نشست.
پیرمرد با عصبانیت به مرد جوان گفت:من هیچ وقت اجازه نمی دم که دختر دسته گلم با آدمی مثه تو که حتی یه ساعت مچی هم ندارد ازدواج کنه...می فهمی؟
و با عصبانیت دور شد.:)) laughing
 
          




تاريخ : چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:متفرقه,سرگرمی,خنده,داستان,
ارسال توسط آتنا

سلام و عرض ادب خدمت برو بچه های معماری 90

تو این پست ازتون می خوام قشنگ ترین خاطراتی که از این بیرون رفتن به یاد دارین رو بگین...

من خودم شخصا قسمت بازی شجاعت حقیقتو خیلی حال کردم باهاش.(آقای همدم یه فکری به حال بوی جورابتون بکنید)

و همچنین قسمت آب بازی(آقای رحمانی منتظر تلافی باشین...)

پانتومیم هم خیلی کیف داد...بخصوص کلمه ناموس

حالا نوبت شماهاست...





تاريخ : شنبه 6 خرداد 1391برچسب:متفرقه,سرگرمی,جاذبه,خاطره,
ارسال توسط آتنا

خیلی داغونم رفیق!!





تاريخ : جمعه 5 خرداد 1391برچسب:سرگرمی,خنده,,
ارسال توسط آتنا

یه زمانی توو مدرسه با دوستمون هماهنگ می کردیم که : تو اجازه بگیر برو بیرون منم 2دقیقه دیگه میام!
بعد معلم عقده ای می گفت صبر کن تا دوستت بیاد بعد برو.....
من که حلالشون نمی کنم!!!!!

 ***  

دست مخترع کولر درد نکنه چون:
اگه به ما بود الان
یا میگفتیم مشیتِ خدا در اینه که هوا گرم باشه و حتما یه حکمتی
هست،باید تحمل کرد و نباید تو کارِ خدا دخالت کرد!!
یا اینکه یه دعا ساخته بودیم و میگفتیم باید
روزی 70 بار از روش خوند تا خنک شد...!
اگرم میخوندیم و خنک نمیشدیم،میگفتن با اخلاص نخوندیو
فقط بنده های واقعی و با تقوا خنک میشن ...

 ***  

سلامتی پنگوئن که یه ذره قد داره، اما بازم لاتی راه میره ....

 ***  
يادش به خير زماني كه راهنمايي بوديم يه دبير داشتيم هر موقع از دست ما عصباني ميشد ميگفت: گوساله ها خجالت بكشيد من جاي پدرتون هستم!

 ***  

بزرگترین حرف های کینه توزانه با این جمله توجیه میشه : ” به خاطر خودت میگم

 ***  

دقت کردین وقتی با ماشین هستیم
احساس میکنیم گم شدیم اول ضبط ماشین رو کم میکنیم!!!

 ***  

دیشب پشت چراغ قرمز یه دختره خشگل و ناز توی یه سانتافه بود ...
براش دست تکون دادم ، اونم همینکارو کرد و بوسم برام پرت کرد !
خلاصه عشق وصفا و صمیمیت .. خيلي خوشگل داشت پا ميداد
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
فقط تنها ایرادی که داشت این بود که سنش حدودِ 4 یا 5 سال بود

 ***  

همیشه یه احمقی پیدا میشه که ماشینشو جلوی پارکینگ خونه ت پارک کنه .. حتی اگه خونه نداشته باشی !!!

 ***  

رفتم دنبالِ خواهرم از دانشگاه بيارمش
برگشتنه گشت بهمون گير داده ، ميگه خانوم كى باشن؟
منم با حالت عصبانى ميگم خواهرمه! مشكلى هست؟
بعد يهو خواهرم ميگه :
جناب سروان دروغ ميگه !!!
دوست دخترشم ؟؟؟؟
ميگم دروغ ميگه به خدا جناب سروان ؟
يارو هم مدارك ماشينُ گرفت گفت بيا كلانترى معلوم ميشه!!
به خواهرم ميگم مرض دارى مگه!!!!
ميگه بريم كلانترى بعد بابا اينا بيان دنبالمون مامورِ ضايع بشه يه ذره بخنديم؟؟؟))

 ***  

یه بار رفته بودم درمانگاه آمپول بزنم،
یه دختره اومد آمپولمو بزنه،معلوم بود خیلی تازه کاره!
همینجوری که سرنگو گرفته بود توی دستش،لرزون لرزون اومد سمت من و گفت:
"بسم الله الرحمن الرحیــــم"
منم که کپ کرده بودم از ترسم گفتم:
"اشهد ان لا اله الا الله"!
هیچی دیگه...
انقدر خندید که نتونست آمپولو بزنه و خدارو شکر یکی دیگه اومد زد ..!

 ***  

برای من سس نریز !!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
(دکتر شریعتی در فلافلی)

 ***  

هشت صبح راه میافتم 8:30 میرسم
هفت و نیم راه میافتم 8:30 میرسم
هفت راه میافتم 8:30 میرسم
شش راه میافتم 8:30 میرسم
نصفه شب راه میافتم 8:30 میرسم
از معجزات تهران اینه هر ساعتی راه بیوفتی بیای سر کار هشت و نیم میرسی

 ***  

تو مترو داري اس ام اس مي دي بايد بابغل دستيت حتمن مشورت كني !!
چون اونم در جريانه كامل...بالخره دوتا عقل بهتر كار مي كنه !!!


 ***  

به منشیه میگم برو تو پروگرام فایل , میگه کامپیوترو روشن کنم ؟ ....نه , چند تا سوراخ پشت کیس گذاشتن , از اونجا سعی کن به یاری خدا وارد میشی


 ***  
متأسفانه یا خوشبختانه، نگاه کردن به پر شدن دانلود از نگاه کردن به منظره‌ی دشت‌های پیچیده در باد لذیذتر است

 ***  

خلاصه ی شرایط و ضوابط گارانتی اجناس در ایران
.
.
.
.
.
.
.
به هر دلیلی اگر خراب بشود شامل گارانتی نمی شود ..!





تاريخ : جمعه 5 خرداد 1391برچسب:سرگرمی,خنده,,
ارسال توسط آتنا

                                          بازی نور و سایه؛ مجسمه‌های زیبای سه بعدی کاغذی!!

جف نیشیناکا هنرمندی است که با کاغذ در سطحی بسیار وسیع و با ظرافت کار می‌کند. این مجسمه‌های کاغذی سه بعدی که گویی از...
 
جف نیشیناکا هنرمندی است که با کاغذ در سطحی بسیار وسیع و با ظرافت کار می‌کند. این مجسمه‌های کاغذی سه بعدی که گویی از فوم یا خمیر سفید رنگ ساخته شده اند، به ما یاد می‌دهند دقیق تر نگاه کنیم. 
موضوع آثار او شامل همه چیز می‌شود: از ساختمانها تا حیوانات و طبیعت و... او همچنین از بازی نور و سایه برای زنده تر نشان دادن این موضوعات استفاده می‌کند.
 


ادامه مطلب...

تاريخ : چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:متفرقه,سرگرمی,خلاقیت,
ارسال توسط آتنا

سلام....و عرض خسته نباشید از تعطیلات...

با توجه به اینکه همیشه خرج کردن و جایزه جاذبش بیشتر از هر چیز دیگس ،ما هم به این نتیجه رسیدیم که با طرح یه مسابقه و گذاشتن یه جایزه هرچند کم و ناقابل شما رو به وبلاگ خودتون جذب کنیم و حال و هوای این وب رو تغییر بدیم.

.اول از همه چندتا سوال می ذارم تا دوشنبه صبر  می کنم واسه جواباتون.

هرکی همه رو درست بجوابه یه هدیه تقدیمش.

هنوز رو اینکه هدیه چی باشه تصمیم جدی نگرفتم اما سعی می کنم درخورتون باشه.

اینم سولا ! البته این سولا خیلیییییییییییییییی آسونه !معماهای بعد، ازین خبرا نیست!!!!فقط واسه شروعه

باید پس از خواندن سئوال در عرض فقط 5 ثانیه به آن جواب درست را بدهید

1=بعضی از ماهها 30 روز دارند بعضی 31 روز چند ماه 29 روز دارد؟


2=اگر دکتر به شما 3 قرص بدهد و بگوید هر نیم ساعت 1 قرص بخور چقدر طول میکشد تا تمام قرصها خورده شود؟

3=من ساعت 8 شب به رختخواب رفتم و ساعتم را کوک کردم که 9 صبح زنگ بزند وقتی با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم چند ساعت خوابیده بودم؟


4=عدد 30 را به نیم تقسیم کنید وعدد 10 را به حاصل آن اضافه کنید چه عددی به دست می اید؟

5=مزرعه داری 17 گوسفند زنده داشت تمام گوسفند هایش به جز 9 تا مردند چند گوسفند زنده برایش باقی مانده است؟


6=اگر تنها یک کبریت داشته باشید و وارد یک اتاق سرد و تاریک شوید که در آن یک بخاری نفتی یک چراغ نفتی و یک شمع باشد اول کدامیک را روشن میکنید؟

7=فردی خانه ای ساخته که هر چهار دیوار آن به سمت جنوب پنجره دارد خرسی بزرگ به این خانه نزدیک میشود این خرس چه رنگی است؟


8=اگر 2 سیب از 3 سیب بردارین چند سیب دارید؟

9=حضرت موسی از هر حیوان چند تا با خود به کشتی برد؟


10=اگر اتوبوسی را با 43 مسافر از مشهد به سمت تهران برانید و در نیشابور 5 مسافر را پیاده کنید و 7 مسافر جدید را سوار کنید و در دامغان 8 مسافر پیاده و 4 نفر را سوار کنید و سرانجام بعد از 14 ساعت به تهران برسید حالا نام راننده اتوبوس چیست؟

 

                                        

 خب دوشنبه گذشت و کسی جوابا رو نگفت.اینم جوابا.معمای بعد رو تو پست زیر این پست میذارم.


1= تمام ماهها حداقل 29 روز را دارند
2=یک ساعت( شما یک قرص را در ساعت 1 و دیگری را درساعت 1/5و بعدی را در ساعت 2 می خورید)
3=ساعت کوکی نمیتواند شب و روز را تشخیص دهد پس به اولین ساعت 9 که برسد زنگ میزند که ساعت 9 شب است
4=70(تقسیم بر نیم معادل ضرب در 2 است)
5=9 گوسفند
6=کبریت
7=سفید چون خانه ای که هر چهار دیوارش رو به سمت جنوب پنجره داشته باشد باید در نوک قطب جنوب باشد
8=2سیب
9=هیچ(حضرت نوح بود نه حضرت موسی)
10=خوب خودتونید دیگه (نام خودتان)





تاريخ : جمعه 28 بهمن 1390برچسب:متفرقه,سرگرمی,جاذبه,مسابقه,
ارسال توسط آتنا

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 24 صفحه بعد